خیلی وقتها پیش آمده که در دنیای شبکههای اجتماعی، مخصوصاً تیکتاک و اینستاگرام، با ویدئوهایی روبهرو میشویم که به ظاهر سادهاند اما یک ماجرای بزرگ پشتشان خوابیده. یکی از همین داستانها مربوط به مردی است که در ایالت مین آمریکا یک زمین گلف متروکه را خرید و تصمیم گرفت آن را از صفر تا صد بازسازی کند.
این ماجرا آنقدر جذاب بود که خیلی سریع سر زبانها افتاد، اما چیزی که برای ما ایرانیها جالبتر است، درسهایی است که از این تجربه میتوان گرفت: چطور یک ایده به ظاهر غیرممکن، با پشتکار و برنامهریزی میتواند به یک کسبوکار واقعی تبدیل شود.
در این بلاگ، علاوه بر روایت ماجرا، تلاش میکنیم نکاتی عملی و کاربردی برای شما بیاوریم که اگر روزی با ایدهای مشابه (مثل خرید یک باغ قدیمی، زمین رهاشده یا حتی یک مغازه کوچک متروکه در شهر خودتان) روبهرو شدید، بدانید از کجا باید شروع کنید و چطور میشود آن را به یک فرصت طلایی تبدیل کرد.
شروع ماجرا؛ وقتی کمبود، الهامبخش میشود
داستان از جایی آغاز شد که این فرد تازه به ورزش گلف علاقهمند شده بود، اما متوجه شد نزدیک محل زندگیاش هیچ زمین فعالی وجود ندارد. رفتوآمد طولانی برای بازی، او را خسته کرد. همین نیاز ساده، جرقه یک تصمیم بزرگ شد: خرید یک زمین متروکه و ساختن یک مجموعه گلف شخصی.
مقالات پیشنهادی
اگر پای صحبت کارآفرینهای ایرانی هم بنشینید، معمولاً همین روند تکرار میشود: کمبود یک سرویس یا محصول، تبدیل به انگیزهای برای ساخت آن میشود.
نمونهاش را در ایران زیاد دیدهایم؛ از راهاندازی کافههایی که زمانی هیچکس به سراغشان نمیرفت تا بازسازی باغهای قدیمی و تبدیلشان به لوکیشنهای گردشگری.
قدم اول: دیدن فرصت در دل خرابهها
وقتی یک زمین متروکه را ببینید، احتمالاً اولین چیزی که به ذهن میرسد، سختیها و هزینههاست. علفهای هرز، ساختمانهای خراب، تجهیزات فرسوده و حتی نگاههای منفی دیگران. اما تفاوت آدمهای خلاق با بقیه همینجاست؛ آنها در دل همین مشکلات، فرصت میبینند.

او زمین متروکه را خرید، حتی با اینکه پر از تجهیزات قدیمی بلااستفاده بود. جالب اینکه همین وسایل که به چشم دیگران زباله میآمد، برایش سرمایهای ارزشمند شد. از چوبهای قدیمی و دستگاههای فرسوده تا کلابهای گلف و وسایلی که بعداً بازسازی و استفاده شدند.
در ایران هم نمونههای زیادی داریم؛ مثل کسانی که کارگاههای قدیمی را به فضای کار اشتراکی (کوورکینگ) تبدیل کردند یا مغازههای رهاشده را با کمی تغییر، به فروشگاههای جذاب بدل کردند.
نقش شبکههای اجتماعی در دیدهشدن
یکی از هوشمندانهترین کارهایی که این فرد انجام داد، مستندسازی مسیر بود. او از همان روزهای اول شروع کرد به انتشار ویدئوهایی در تیکتاک و یوتیوب. این کار چند مزیت داشت:
-
انگیزه شخصیاش بیشتر شد، چون یک جامعه مخاطب شکل گرفت.
-
بازخورد و پیشنهادهای کاربران به او ایده داد.
-
خیلی سریع به شهرت رسید و همین شهرت بعدها به جذب حمایت مالی و حتی بازدیدکننده کمک کرد.
این بخش برای مخاطب ایرانی بسیار آشناست. بارها دیدهایم که پروژههای کوچک مثل بازسازی یک خانه قدیمی در شمال یا تبدیل یک مزرعه متروکه به اقامتگاه بومگردی، فقط بهخاطر چند ویدئوی اینستاگرامی یا یوتیوبی حسابی سر زبانها افتادهاند.
چالشها؛ آنچه در پشت صحنه دیده نمیشود
بازسازی یک پروژه متروکه، هرقدر هم رویایی بهنظر برسد، واقعیتش پر از چالش است:
-
زمان: او مجبور بود میان شغل تماموقت خود و این پروژه، تعادل برقرار کند.
-
هزینه: تعمیر زمین، بازسازی تجهیزات و آمادهسازی فضا خرج زیادی دارد.
-
مهارت: بسیاری از کارها نیازمند یادگیری چیزهایی بود که تا پیش از آن بلد نبود.
در ایران هم دقیقاً همین شرایط وجود دارد. کسی که بخواهد یک باغ رهاشده را دوباره زنده کند یا یک کارگاه قدیمی را احیا کند، باید خودش را برای هزینههای پیشبینینشده، مخالفت اطرافیان و زمان طولانی آماده کند.

برنامهریزی و فازبندی؛ کلید موفقیت
او پروژهاش را مرحلهبهمرحله پیش برد. ابتدا فقط مسیر اصلی بازی گلف را آماده کرد. بعد به سراغ شبیهساز رفت. سپس ایدههایی مثل اجاره کوتاهمدت (Airbnb) و برگزاری مراسم عروسی در فضای باز را اضافه کرد.
این همان چیزی است که در هر پروژه بزرگی جواب میدهد: تقسیم کار به فازهای کوچک.
برای مثال اگر شما بخواهید یک کارگاه قدیمی را به کافه تبدیل کنید، بهتر است اول فضای اصلی را آماده کنید و بعد بهمرور دکوراسیون خاص یا برنامههای جانبی مثل موسیقی زنده اضافه کنید.
نقش جامعه و حمایت مردمی
وقتی ویدئوها وایرال شد، خیلیها برای کمک داوطلب شدند؛ چه با کار فیزیکی، چه با حمایت مالی در پلتفرمهای جمعسپاری. همین پشتیبانی اجتماعی باعث شد او مسیرش را ادامه دهد.
در ایران هم تجربه مشابهی داریم. مثلاً وقتی کسی روند بازسازی یک خانه قدیمی در بافت تاریخی شهر را بهصورت آنلاین منتشر میکند، خیلی از کاربران پیشنهاد کمک، تبلیغ رایگان یا حتی سرمایهگذاری میدهند.
تبدیل رویا به کسبوکار
شاید در نگاه اول بازسازی یک زمین گلف فقط یک سرگرمی شخصی به نظر برسد، اما واقعیت این است که چنین پروژهای میتواند به یک کسبوکار سودآور تبدیل شود.
اجاره فضا برای مراسم، فروش خدمات آموزشی، گردشگری ورزشی، و حتی فروش آنلاین محصولات جانبی، همه و همه مسیرهایی هستند که میتوانند به درآمد پایدار برسند.
برای کاربران ایرانی، همین منطق قابل اجراست. شما اگر یک باغ قدیمی را بازسازی کنید، میتوانید آن را به اقامتگاه بومگردی، فضای برگزاری جشنها یا حتی یک مرکز تفریحی کوچک تبدیل کنید.

درسهایی برای ما ایرانیها
۱. از نیاز شخصی شروع کنید. هر کمبودی که حس میکنید، میتواند تبدیل به یک فرصت شود.
۲. همهچیز را ثبت کنید. حتی مراحل اولیه و سختیها را با دیگران به اشتراک بگذارید.
۳. مرحلهبهمرحله جلو بروید. هیچکس یک پروژه بزرگ را یکشبه کامل نمیکند.
۴. جامعه را درگیر کنید. مخاطبان آنلاین میتوانند حامیهای پرقدرت شما باشند.
۵. به فکر مدل درآمدی باشید. هر پروژهای اگر بهدرستی هدایت شود، میتواند بازگشت مالی داشته باشد.
نقش جیباستور در الهام گرفتن از این داستان
وقتی پای تجربههای واقعی و خلاقیت وسط باشد، حتی یک خرید ساده هم میتواند نقطه شروع یک مسیر بزرگ باشد. درست همانطور که بازسازی یک زمین گلف متروکه برای آن مرد به پروژهای جهانی تبدیل شد، بسیاری از ما هم میتوانیم با استفاده از ابزارهای در دسترس، ایدههای کوچک خود را به مرحله اجرا برسانیم. جیباستور با ارائه محصولات و سرویسهای دیجیتال، بارها نشان داده که حتی در بازار ایران هم میشود با خلاقیت، مسیر تازهای باز کرد.
اگر شما هم به دنبال تجربهای متفاوت در دنیای سرگرمی هستید، یکی از سادهترین راهها استفاده از گیفتکارتهاست. برای مثال، خرید گیفت کارت پلیاستیشن میتواند دسترسی شما را به بازیها و محتوای اختصاصی راحتتر کند. سایت جیباستور بهعنوان یکی از معتبرترین مراجع خرید گیفت کارت پلیاستیشن در ایران شناخته میشود و با تحویل سریع و تنوع بالا، انتخاب اول بسیاری از گیمرهاست.
جمعبندی؛ از ایده تا عمل
داستان خرید و بازسازی زمین گلف متروکه، چیزی فراتر از یک روایت سرگرمکننده در تیکتاک است. این ماجرا نشان میدهد که هر ایدهای، هرچقدر هم غیرممکن بهنظر برسد، با پشتکار، برنامهریزی و همراهی جامعه میتواند تبدیل به واقعیت شود.
برای ما ایرانیها، این تجربه یک پیام مهم دارد: اگر در اطرافمان چیزی رهاشده و بلااستفاده وجود دارد، شاید به جای دیدن خرابی و سختی، باید فرصتهای نهفتهاش را ببینیم. از باغهای قدیمی و کارگاههای متروکه گرفته تا حتی پروژههای کوچک آنلاین.
هر کدام از اینها میتوانند آیندهای متفاوت برای صاحبشان بسازند؛ آیندهای که شاید یک روز، مثل همین ماجرا، به ترند داغ شبکههای اجتماعی و نقطه شروع یک کسبوکار بزرگ بدل شود.
نظرات کاربران